hot page

ساخت وبلاگ
سلام عزیز دلم کیان نااااااز من بزرگ شده،کلی کارای بزرگونه انجام میده قند عسل مامان مامان جون برات بگم که دایره لغاتت خیلی خیلی زیاد شد،تازه حس مالکیت رو درک میکنی و مثلا میگی مامانه منه ،آب منه و ... حرفای قشنگی که این روزا میزنی رو برات مینویسم تا یادگار شه دودولات = شکلات دودولو = کوچولو هندونه بی hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 18 خرداد 1396 ساعت: 1:26

سلام عزیز دلم مامانی پانزده ماهگیت مبارک خوشگلم 28م بردمت برا کنترل قد و وزن، قدت 79 بود و وزنت هم 10.200 . متاسفانه وزنت رو نمودار یه خط صاف شده چند ماهه ولی قد و دور سرت عالیه خدا رو شکر   پسرک من این روزا خیلی تغییر کرده و هر روز از دیروزش باهوش تر و پرفعالیت تر میشه و منم از لحظه لحظه رشدش لذ hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 101 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

<-BlogAuthor->

تپش قلب فرزند قشنگترین صدا، صدای نفسهایش آرام ترین آهنگ و روزتولدش با شکوه ترین روز برای پدر و مادر است. فرشته کوچولوی من، کیان کوچولو 92/10/27 ساعت 21:10 زمینی شد.خدایا شکرت

1

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 5 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

سلام سلام صد تا سلام آخ مامانی قربون شیطونیات پسرکم مامانی دیگه نمیتونم راحت لب تاپ بردارم و بیام بشینم به نوشتن آخه زودی میای و شروع میکنی به زدن دکمه ها،موقعی هم که لالا تشریف دارید یا به کارام میرسم یا میخوابم که خستگیم دربیاد تا بتونم باهات همراه باشم. پسرم بزرگ شده و فهمیده،عاشق وسایلای آشپزخو hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 6 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

سلام خوشگلکم مامانی اومدم بگم که این روزا حسابی آمادگیتو نشون میدی واسه از جیش گرفتن شبا تا صبح خشکی ،جیش هم داشته باشی پا میشی نق میزنی تا ببرمت دستشویی ،خلاصه این روزها درگیر پروژه جیش شما هستیم و خیلی آقاااااااااا داری همکاری میکنی. حرف زدنات که محشر شده و حسابی چلچل شدی واسه مامان و بابایی چند hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 8 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

سلام سلاااام صد تا سلااااااام به این گل نااااااااااز ماماااااااان خبر خبر خبرای جدید دارم،کلی اتفاق افتاده تو این چند وقت پسرم با شیر مامانی بای بای کرد و کلی بزرگ شد،آره مامانی تقریبا یک هفته ای میشه که دیگه شیر مامانو نمیخوری و بر خلاف تصور من خیلی راحت باهاش کنار اومدی.مخصوصا موقع خوابیدن که خی hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 7 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

سلاااااااام قند عسل مامان فدای شیرین زبونیات شم مامانی انقده شیرین حرف میزنی این روزا ،همش در پی سر هم کردن کلمه ها به همی پریروز بهم میگی مامانی دباس بیپوشیم بیم دردرا هاپو ببینیم ( لباس بپوشیم بریم بیرون هاپو ببینیم) یا دیشب داشتی کیک میخوردی گفتم به مامانی هم بده بعد که دادی خوردم میگی :مامانی او hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 26 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 6:03

سلام عشقم نفسم عمرم  البته الان اینا رو خودت هم بهم میگی آره عزیزم الان دیگه خیلی بزرگ شدی نسبت به آخرین باری که برات نوشتم ،ببخش که دیر اومدم واقعا هم میشه پای تنبلی گذاشت وهم اتفاقاتی که تو این چند وقته افتاد آخرین بار قرار بود بیام و برات عکسهای مسافرت شمالو بزارم اما خب دیر کردم و نیومدم و این مال آخرای شهریور بود . اینم چند تا عکس از شمال پسرم الان که دارم برات مینویسم 18 روزه که وارد سال 95 شدیم و من تقریبا شش ماهه که چیزی ننوشتم تو این شش ماه اتفاق بدی که برامون افتاد فوت بابا حاجی یعنی بابای من بود ،تقریبا بعد مسافرت مون باباحاجی هم حال خوبی نداشت و همش در راه دکتر و .. بود و بالاخره در 12 دی ماه 94 به خاطر سرطان پروستات رفت و ما رو برای همیشه تنها گذاشت ،خیلی روزای سختی بود برام ،مث فوت دایی محمد خیلی برام سخت گذشت مامانی ،هنوز دو سال از فوت دایی نگذشته بود که باز عزادار بابا شدیم ،اینکه باید به خاطر تو خودم رو محکم نشون میدادم خیلی سخت بود. بعضی وقتا اتفاقاتی میفته که اصلا برات قابل هضم نیست اما چاره ای جز پذیرفتنشون نداری و من هم چاره ای جز پذیرفتن حقیقتو نداشتم . خداوند hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : بعد از یه عمری عاشقی,بعد از یه عمری دیدمش دوباره,بعد از سیگار یه چایی, نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 0:39

سلام پسر کوچولوی مامانی واااااای نمیدونی مامانی که چقدر نوشتم شاید بیشتر از یه ساعته که دارم برات مینویسم اما نی نی وبلاگ هنگ کرد موقعی که داشتم عکسهاتو آپلود میکردم و همه نوشته هام پاک شد داشتم میگفتم مامانی چقدر زود گذشت و نی نی کوچولوی من چه زود بزرگ شد،چقد دلم میخواد زمان برگرده و یا همینجا بمونه تا بتونم خیلی بیشتر باهات عشق کنم ... غرق در بوسه کنمت و آنچنان از ته دل باهم بخندیم تا صدای خندمون تموم خونه رو پر کنه ... چه لحظه های شیرینی گذشت و چه لحظه های شیرین تری رو دارم تجربه میکنم ... یاد روزایی که لحظه شماری میکردم تا مامان صدام کنی بخیر... یاد لحظه هایی که تمام سعیمو میکردم تا بتونی پاهاتو محکم بزاری زمین و اولین گام هاتو برداری بخیر... یاد موقعی که منتظر بودم تا بتونی بشینی و غذاتو بخوری بخیر چه زود بزرگ شدی مامان .... چقدر زود گذشت و چه لحظه های نابی رو به خاطر وجود تو تجربه کردم پسرم  از اینکه در کنارمی خدا رو شکر میکنم و ازش میخوام که حافظت باشه چه لحظه های سختی بود لحظه ای در انتظار اومدن تو و چقدر لذت بخشه درکنار تو بودن  دنیا و عشق منو بابایی هستی و زندگی مون با تو  مع hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 0:39

سلاااااام گل نااااااااااز مامانی ببخشید که دیگه به ظاهر پست هام توجه نمیکنم آخه نمیخوام به خاطر رسیدن به ظاهر نوشتم از خود نوشته بگذرم ،آخه گاهی به خاطر اینکه به ظاهر نوشته رسیدن زمان میبره از نوشتن صرف نظر می کردم اما حالا دیگه قصد دارم این کارو نکنم و تا میتونم بنویسم که ثبت خاطره مهمه نه ظاهر نوشته روز به روز بزرگ و بزرگتر میشی و فهمیده تر چند وقته یاد گرفتی پازل نه تیکه رو کامل و درست میچینی ،هوش چین ها رو از یه تیگه به سه تیگه رسوندی و درست وکامل میزاری ، با کامیونت بازی میکنی و یاد گرفتی که بارشو میاری بالا و میشینی روش و با پات عقب جلو میری ،امروز هم نشسته بودی روش ژست گرفته بودی میگفتی مامانی ازم عکس بگیر با گوشیت خخخخخخ کلی با بابایی حال میکنی و باهم میرین بیرون و گردش و اینور اونور و گاهی هم به حالت خواب رو دست بابایی برمیگردی خونه که انفد ورجه وورجه کردی تو ماشین خوابت برده  این روزا عاشق بستنی و شربت خاکشیر و تخم شربتی و شربت پرتقالی و تو غذا ها هم فقط گوشت میخوری یعنی وقتی گوشت هست چیز دیگه ای نمیخوری حتی برنج اسم و فامیل و سنو اسم مامان و بابا رو بلدی و وقتی ازت میپرسم کا hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bfereshtemamanrokhsarehb بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 0:39